پایگاه اطلاع رسانی موسسه برنامه ریزی راهبردی

سایتی پیرامون بررسی نقش طلاب در مقابله با تهاجم فرهنگی

پایگاه اطلاع رسانی موسسه برنامه ریزی راهبردی

سایتی پیرامون بررسی نقش طلاب در مقابله با تهاجم فرهنگی

پایگاه اطلاع رسانی موسسه برنامه ریزی راهبردی
آخرین نظرات

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

به نام خدا

بررسی جایگاه دین در جامعه مصرفی یا سبک زندگی در آرای زیمل

چکیده

ازنظر زیمل سبک زندگی در دنیای مدرن، سبک زندگی مبتنی بر مصرف است. این سبک زندگی منجر به وجود آمدن انبوهی از تضادها و تقابل‌ها برای انسان مدرن است. انسان مدرن در این زندگی تأثیر چندانی برای دین قائل نیست و تظاهر به دین‌داری در برخی از ابعاد زندگی‌اش؛ تنها چیزی است که از دین در زندگی او موجود است. انسان مدرن دو راه بیشتر ندارد یا ادامه دادن به این سبک زندگی است و استفاده ابزاری از دین یعنی نداشتن تقید کافی به دین یا اینکه به روح دین برسد و دین‌داری او از روی فطرت باشد و سبک زندگی خود را مطابق با این روحیه شکل دهد که می‌توان آن را سبک زندگی مبتنی بر تمایلات دینی نامید. در این نوع از سبک زندگی، انسان مدرن برای اینکه از تضادهای موجود در زندگی‌اش رها شود چاره‌ای جز رفتن به سمت آن ندارد روح دین در تمام زندگی او به جریان افتاده و او را آرام می‌سازد.

کلمات کلیدی

زیمل،سبک زندگی،دین،انسان مدرن

مقدمه

واژه‌ی style در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد که عمدتاً برای اشاره به دو جنبه‌ی زیبایی‌شناختی و تمایز در حوزه‌ی هنری و ادبی استفاده می‌شود. اما ترکیب Lifestyle (سبک زندگی) مفهومی جدا از بعد ادبی و هنری است و بیشتر به حوزه‌ی زندگی اجتماعی انسان‌ها نزدیک است.

به نظر زیمل سبک زندگی کل به‌هم‌پیوسته‌ی صورت‌هایی است که افراد یک جامعه برای زندگی خود برمی‌گزینند ولی این گزینش‌ها دو ویژگی دارد :

1.مطابق انگیزه‌های درونی و سلایق خودشان است.

2.از روی  تلاشی است که برای ایجاد توازنی میان شخصیت ذهنی و فرهنگ عینی و انسانی‌شان به انجام می‌رسانند.[1]

 

انسان مدرن و نیاز به بازگشت دوباره به سمت دین

ازنظر زیمل عمل مصرف یکی از عناصر مهم و راهگشا در برساختن هویت‌ها و سبک‌های زندگی در کلان‌شهرها است. انسان مدرن از طریق روی آوردن به مصرف برای زندگی خود چیزی به‌جز تقابل و تضاد به وجود نیاورده است.انسان مدرن به فکر رسیدن به آرامش است ولی باید از راه صحیح آن را به دست آورد نه اینکه تضادها و عوامل بر هم زدن آرامش را رها کند یا از آن‌ها فرار کند. به بیان زیمل «آهنگ زندگی مدرن در متن این تقابل‌ها و این تلاطم‌های مستمر برای آینده وظیفه‌ای را تعیین می‌کند وظیفه رهایی و آشتی حال‌آنکه تا پیش‌ازاین رهایی و آشتی جز با فرار از این تقابل‌ها و تلاطم‌ها به دست نمی‌آمدند.»[2]

نیاز به آرامش و رهایی از این تقابل‌ها به‌آرامی تأثیر خود را بر روح انسان گذاشته و انسان را به‌صورت فطری به سمت راه‌حل درست و صحیح هدایت می‌کند. نیاز، اغلب روح را در وضعیتی خاص غوطه‌ور‌می سازد وضعیتی که او را پذیرای احساسات دینی می‌سازد.»[3] . زیمل چاره نهایی انسان مدرن را روی آوردن دوباره به دین می‌داند. به گفته او «یک واقعیت  استوار که برای (انسان مدرن) باقی می‌ماند وجود مسلم و غیرقابل‌تردید نیاز مذهبی یا به بیانی هوشیارانه‌تر نیازی که تاکنون به‌وسیله دین برآورده شده است.[4].بنابراین« انسان مدرن می‌تواند از نو به دین نزدیک شود.» [5]

 

اگر انسان مدرن به سمت دین گام بردارد برای این نیازها توانسته است پاسخ مناسبی را پیدا کند.زیمل به این نکته این‌گونه اشاره می‌کند:«انسان به دین نیاز دارد تا فاصله میان نیازهای خود و ارضای آن‌ها، میان آنچه باید انجام دهد و آنچه انجام می‌دهد، میان درک آرمانی‌اش از جهان و واقعیت را کاهش دهد.»[6].«گرایش‌های متضاد و ناسازگار روح در نگرش دینی تسکین و راه‌حل تضادهایشان را می‌یابند.» [7]

از منظر زیمل «دین، خود، به عرصه مبارزه فرود می‌آید. از این یا آن جبهه طرفداری می‌کند درحالی‌که داور این مبارزه نیز هست.»[8] « دین تضادهایی را که بیرون از خود می‌یابد و تضاد بعدی را نیز که میان او و کلیت زندگی در بیرون از او دائما صورت می‌گیرد آشتی می‌دهد.»[9] و بنابراین در نزد زیمل«معنای دین‌داری همزیستی بخشیدن به همه این تقابل‌هاست.» [10]

این همزیستی یعنی ایجاد وحدت در میان این تقابل‌ها. زیمل به این نکته این‌چنین اشاره می‌کند «آنچه از منظر دین اساسی تراست به‌ویژه در مورد انسان مدرن نتایجی است که دین در پرتو تقابل‌های زندگی درونی به آن‌ها دست می‌یابد.[11] به یمن دین‌داری تقابل این پدیده‌ها(تضادها و ناسازگاری‌های روحی) از وحدت عمیق‌تری حکایت می‌کند وحدتی که کل حیات یک موجود زنده را از خلال کارکرده‌های اجزای مختلفش حفظ می‌کند. [12]

خلاصه اینکه دین باید  دوباره جایگاه واقعی خودش را در زندگی انسان مدرن به دست آورد.«دین یکی از عناصر زندگی است. دین باید در میان این عناصر قرار بگیرد و روابط متقابلی با آن‌ها برقرار کند تا وحدت و تمامیت زندگی کامل شود اما از طرفی دین به‌مثابه قدرتی برابر با آنچه اغلب زندگی تجربی‌مان می‌نامیم رودرو قرار می‌گیرد و از این نظر است که دین بیان‌کننده مجموعه عناصر زندگی است و آن را متعادل می‌سازد.» [13]

دین‌داری باید به‌صورت کامل باشد

سؤالی که به وجود می‌آید این است که این دین‌داری چگونه باید باشد.زیمل خصوصیت یک دین‌داری مطلوب را جامعیت در ابعاد و احساسات مختلف انسان می‌داند. در نظر او اگر این نگاه جامع در روح دین‌داری انسان نباشد دین‌داری او نمی‌تواند کامل صورت بگیرد.

«هر دین‌داری چنانچه فقط بر پایه‌یک احساس مانند اطاعت یا عصیان، تحقیر یا اعتلای خود، امید یا پشیمانی و نومیدی، عشق و شور یا آرامش باشد ناکامل است.» [14]

 زیمیل تأکید بر جاری بودن روح دین‌داری در تمام زندگی یک انسان دین‌دار دارد و از اینجاست که می‌توان به اشاراتی به نوع و سبک زندگی که دین مدنظر دارد در آثار او پی برد.«انسانی که حقیقتاً دینی است فقط برخی از لحظات محدود زندگی خود را به احساس دینی اختصاص نمی‌دهد این علو روح دست‌کم به‌طور بالقوه در تمامی لحظات زندگی او حضور خواهد داشت زیرا او احساس می‌کند که اصل حیات زندگی‌اش از علو روح ناشی می‌شود.» [15]

او از کسانی که در ابعادی از زندگی دینی هستند و در ابعاد دیگر به دین اعتنایی ندارند انتقاد می‌کند و این‌گونه دین‌داری را راه‌حل لازم نمی‌داند.«امروزه مسئله دین در صورتی حل می‌شود که مردم بخواهند زندگی‌های دینی داشته باشند نه زندگی‌هایی که با دین زیسته شوند بلکه زندگی‌هایی که با خود ذاتشان دینی‌اند.»[16]

از منظر زیمل باید با تمام وجود اعتقاد به دین داشت و نگاه ابزاری به دین نباید کرد.او می‌گوید« من شکی در این مورد ندارم کسانی که با مشکل مواجه می‌شوند مردمی هستند با برخی از عناصر مذهبی در سرشتشان. مردمی که به این دلیل به دین نیاز دارند که ان مختص هستی‌شان نیست و دین برای آنان شکاف به‌طور دردناکی محسوس را در وجودشان پر می‌کند.[17]

راه‌کار به دست آوردن دین‌داری کامل

دین‌داری کامل در ذات هر انسانی به‌صورت فطری وجود دارد و کافی است انسان به درون خود توجه کند.«شخصی که تبعا مذهبی است خصایص فطری معینی دارد . او بر مبنای سرشتش زندگی را به نحوی متفاوت با شخص غیرمذهبی تجربه می‌کند و شکل می‌دهد و این کار را حتی اگر در جزیره‌ای خشک و بی‌آب‌وعلف زندگی می‌کرد انجام می‌داد.»[18] دربیانی دیگر این‌طور توضیح می‌دهد« من اطمینان دارم که فرآیندهای فطری روحانی مردمی که اصلاً می‌توان آن‌ها را دینی دانست از همان اول می‌تواند به‌مثابه فرآیندهای دینی روی دهد درست همان‌طور که حرکات شخص باوقار فی‌نفسه باوقار هستند.»[19]

چگونگی سامان بخشی دین‌داری کامل به زندگی انسان مدرن

چنین گفته شد که اگر شخص دین‌دار دین را در تمام ابعاد زندگی خود راه دهد دین به این موفقیت می‌رسد که تمامی تضادها را از بین ببرد.اما چگونه این امر صورت می‌گیرد ؟ پاسخ در این است که با ایجاد وحدت بین امری که تمام این تضادها و تقابل‌ها با آن وجه اشتراک دارند و برای این ایجاد وحدت باید متعلق دین فراتر از این زندگی مادی باشد.«دینی که در مرکز زندگی جای گرفته به روابط به سایر متعدد و بسیار متضاد با محتواهای زندگی راه می‌یابد اما در همان حال فراتر از زندگی می‌رود.» [20]

به بیانی دیگر در نگاه زیمل این متعلقِ دین است که بیشتر معرفی دین را به عهده دارد و این متعلق، برای این‌که دین‌داری کامل را محقق سازد باید یک متعلق وحدت‌بخش باشد و از وحدت ابعاد مختلف زندگی انسان حاصل شود.

«جایگاه متعلق دین در انسان با پرتوهای برآمده از تمامی لایه‌های روح که در این متعلق باهم تلاقی پیدا می‌کنند تعیین می‌شود .به‌واقع باید این متعلق دست‌کم  بالقوه این امکان را فراهم بیاورد که با احساسات متفاوت درک شود این‌چنین است که باید تعلقات چندگانه و متفاوت زندگی جمع شوند تا جهات متعدد آن‌ها وارد بازی شود و مشخصاً بتواند جایگاه متعلق دینی را کشف کند.» [21]

به عقیده نگارنده زیمل به زیبایی شرایطی را برای پیوند انسان مدرن باخدایی که اعتقاد با آن را کنار گذاشته بود از طریق معرفی صحیح متعلق دین فراهم می‌آورد. «مسلماً باید متعلق در عالم ماوراء قرار داشته باشد زیرا این خطوط فراوان و ناهمگرا را نمی‌توان در زندگی تجربی آشتی داد.»[22]و او را گام‌به‌گام جلو می‌برد و روح رهایی انسان مدرن را از چنگال هر آنچه او را اسیر کرده تقویت می‌کند.«دین کاری می‌کند که انسان از خود فراتر رود.» [23]

بنابراین در زندگی یک انسان دین‌دار تماماً علو روح حاکم می‌شود.«بدین ترتیب تکثر حیات درونی در علو دینی روح به یک وحدت می‌رسد چنانکه هستی وحدت خود را در خدا می‌یابد انسانی که حقیقتاً دینی است فقط برخی از لحظات محدود زندگی خود را به احساس دینی اختصاص نمی‌دهد این علو روح دست‌کم به‌طور بالقوه در تمامی لحظات زندگی او حضور خواهد داشت زیرا او احساس می‌کند که اصل حیات زندگی‌اش از علو روح ناشی می‌شود.» [24]

این علو روح آیا نهایتی دارد؟به عقیده نگارنده روحیات دینی زیمل بسیار به روحیات و باورهای مسلمانان نزدیک است. او گستره علو روح انسان را رسیدن به خدا می‌داند. از طرفی دیگر رسیدن به خدا را در پرتو فنای کامل محقق می‌بیند.البته این جمله‌ای است که در آثار زیمل به آن اشاره مستقیم نشده است ولی می‌توان اشاراتی را به این نگاه عمیق عرفانی او به دست آورد.

«به‌درستی احساس می‌کنیم که حتی کامل‌ترین عشق هرگز به فرجام نهایی‌اش نمی‌رسد گویی عشق هدفی دست‌نیافتنی داشته که آن را حذف من یا چیز دیگر می‌نامیم هدفی که جز در نامتناهی نمی‌توان بدان دست‌یافت.»[25]

 نکته شایان‌ذکر دیگر این مطلب است که آیا دین فقط گزاره‌های اخلاقی است: رویکردهای گوناگونی به این پرسش وجود داشته است.در نگاه برخی دین مجموعه‌ای از گزاره‌های اخلاقی است ولی از نگاه زی مل دین فراتر از اخلاق است.«روشن است که تقلیل دین به اخلاق محض تا چه حد نادرست است زیرا هدف اخلاق صرفاً غلبه بر عناصر فروتر وجود ما یا نفی آن‌ها به نفع عناصر برتر است هیچ‌گاه نمی‌توان دین را به مسائلی این‌قدر ساده تقلیل داد.» [26]

نتیجه

سبک زندگی مبتنی بر دین فطری به انسان این اجازه را می‌دهد که در همه حال آزاد باشد و متأثر از شرایط محیط نباشد و دین هیچ‌گاه در نزد او از کارایی نیفتاده و کارکردهای خاص خود را در زندگی به‌طور کامل دارا باشد.«شخص مذهبی هیچ‌گاه بی‌چیز نمی‌ماند چراکه او تمامیت هستی را داراست بنابراین او نیست که با دشواری‌هایی که دین را در جهان مدرن متأثر ساخته روبرو می‌شود.» [27]

 منابع

زیمل, گئوریک. مقالاتی درباره دین. با ترجمه شهناز مسمی پرست. تهران: نشر ثالث, 1388.

زیمل, گئوریگ. دین. با ترجمه امیر رضایی. تهران: نشر نی, ۱۳۹۳.

مهدوی کنی, محمد سعید. “مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی.” فصلنامه تحقیقات فرهنگی, سال اول.

 

 



[1] رک : مهدوی کنی محمد سعید مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی [مقاله] // فصلنامه تحقیقات فرهنگی. - سال اول. - جلد شماره 1.

[2] زیمل، دین،133

[3] زیمل، دین،130

[4] زیمل،مقالاتی درباره دین،75

[5] زیمل، دین،124

[6] زیمل، دین،132

[7] زیمل، دین،124

[8] زیمل، دین،132

[9] زیمل، دین،132

[10] زیمل، دین،124

[11] زیمل، دین،124

[12] زیمل، دین،125

[13] زیمل، دین،132

[14] زیمل، دین،124

[15] زیمل، دین،125

[16] زیمل،مقالاتی درباره دین،83

[17] زیمل،مقالاتی درباره دین،85

[18] زیمل،مقالاتی درباره دین،83

[19] زیمل،مقالاتی درباره دین،81-82

[20] زیمل، دین،132

[21] زیمل، دین،125

[22] زیمل، دین،125

[23] زیمل، دین،131

[24] زیمل، دین،125

[25] زیمل، دین،126-127

[26] زیمل، دین،130

[27] زیمل،مقالاتی درباره دین،85

صادق مولایی

شرایطی را در نظر بگیرید که کسی که تا کنون کلمه دین به گوشش نرسیده پیش ما بیاید و بگوید شما که چند سال دین دارید اصلا این دین به چه معناست؟؟ ما در پاسخ چه می گوییم از طریف دیگر ما که می خواهیم اصول دین یا عقاید اساسی دین را بحث کنیم ابتدا خوب است اول خود معنای دین را بدانیم. به قول معروف ابتدا باید مفردات بحث روشن شود)

دین واژه‌اى است عربى که در لغت به معناى اطاعت و جزاء و... آمده، و اصطلاحاً به معناى

1. اعتقاد به آفریننده‌اى براى جهان و انسان

2.و دستورات عملى متناسب با این عقاید است

از اینروى، کسانى را که مطلقاً معتقد به آفریننده‌اى نیستند و پیدایش پدیده هاى جهان را تصادفى، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادى و طبیعى مى‌دانند «بى دین» نامیده مى‌شوند.

 اما کسانى که معتقد به آفریننده‌اى براى جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینى ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد «با دین» شمرده مى‌شوند.(عقاید استدلالی ص11)

پس به این جا که می رسیم خیلی باید دقت بکنیم. تا این جا به مسیحیت دین گفته می شود به یهود و بودا و .... اما از این جا به بعد ملاکی را معرفی می کنیم که این ها را کنار می زند:

ادیان موجود در میان انسانها به حق و باطل، تقسیم مى‌شوند، و دین حق عبارتست از: آیینى که داراى عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایى را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافى براى صحت و اعتبار، برخوردار باشند.( عقاید استدلالی ص11)

بنابراین چون تحریف سایر ادیان برای ما طبق قرآن امری یقینی است می دانیم که در آن ادیان دستوراتی وجود دارد که تجویز بشر است و اصلا خیر و سعادت ما را به دنبال ندارد و زاییده ذهن مریض افرادی بی تقواست.به طور خلاصه مفهوم دین عبارت شد از : عقایدی اساسی پیرامون جهان هستی و دستوراتی برآمده از این عقاید برای عمل کردن بشر و به سعادت رساندن قطعی بشریت

موفق باید

صادق مولایی

تحلیل

این مسئله را که مقتول قصد ایجاد رابطه جنسی داشته هم مخالفان هم موافقان پذیرفته‌اند.قاضی پرونده نیز به پسر مقتول می‌گوید: پدر شما درهرصورت قصد انجام کار خلاف شرع و عرف داشته.[1]خب این تا اینجای کار. این را ما هم محکوم می کنیم. رابطه جنسی باید در چارچوب عرف جامعه از طریق عقد شرعی صورت بگیرد و این کار خطایی بوده که صورت گرفته است.

اما بد نامی نظام سیاسی و حاکمیتی یک کشور به این بهانه که این فرد قبلا کارمند وزارت اطلاعات است نقطه عطفی در حمله به نظام از طریق این پرونده است که خانواده مقتول با هوشیاری این موضوع را فهمیده و از آن جلوگیری کردند از طرف دیگر رضایت به رابطه جنسی از هر دو طرف وجود داشته و زوری در کار نبوده و این از اعترافات قاتل در دادگاه پیداست که گفته این بار سوم خدمات دهی من به ایشون بوده پس هر چند گناه مطرح است اما تجاوز مطرح نیست و بین این دو تفاوت زیادی است. و این هم اولین رابطه با یک مرد برای این خانم نبوده همان طور که از اعترافات پیداست.

اما سیاسی کارها در پی متجاوز خواندن این فرد و مطبوعاتی کردن این پرونده به خاطر رابطه ای که این فرد با نظام داشته بودند و الا پرونده ها دیگر شبیه این موضوع یقینا وجود دارد چرا هیچ کدام از آنها در این حد بزرگنمایی نشد.

این واقعیتی است که بی بی سی هم به آن اعتراف کرد:  «تأکید بیش از حد رسانه‌ها بر روی اطلاعاتی بودن مقتول و متجاوز بودن وی، حتی بر فرض درستی» انگیزه ی خانواده ی مقتول برای انتقام‌گیری و انجام قصاص را بیشتر کرد.[2]

در هر صورت از این پروپاگاندا به خوب استفاده کردند و تا شد اذهان را منحرف کردند و در نهایت هم به ضرر قاتل شد


[1]  «افشاگری قاضی پرونده ریحانه (16+)». سایت عصر ایران، ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۴.

[2] «پرونده ریحانه جباری؛ بازنگری قانون یا طلب بخشش؟». بخش فارسی بی‌بی‌سی، 11 آوریل 2014. بازبینی‌شده در ۴ نوامبر ۲۰۱۴.

صادق مولایی

نوشته زیر را به دقت بخواند حتما متوجه می شوید چه کسانی از این پرونده یک نمادی برای پروپاگاندا به نفع غرب و علیه نظام اسلامی ساخته اند این نوشته از روزنامه شهروند اخذ شده است:

«برای رسیدن به حقیقت باید به سوالات و ابهامات پاسخ داد، به همین دلیل برای ما بهترین گزینه نشستن پای صحبت‌های مردی بود که حکم قصاص را صادر کرد واشراف کامل به این پرونده دارد. قاضی بازنشسته حسن تردست در گفت‌و‌‌گو با«قانون» به بازخوانی پرونده ریحانه جباری پرداخت و به ابهامات مطرح شده طی چند ماه اخیر پاسخ داد.

 

جناب تردست شما قاضی پرونده ریحانه جباری بودید و حکم به قصاص او دادید. بعد از گذشت ۷ سال نظر شما در رابطه با پرونده ریحانه جباری چیست، هنوز او را قاتل می‌دانید؟

چه چیزی ممکن است نظر بنده را در مورد پرونده‌ای که با کمال حوصله، تامل وتعمق ودر یک دادرسی عادلانه با رعایت تشریفات کامل آیین دادرسی کیفری توسط پنج قاضی رسیدگی شده واز ناحیه چند مرجع عالی قضایی اعم از دیوانعالی کشور ومراجع نظارتی تأیید شده است ، تغییر دهد؟! طبق قوانین موضوعه قانون مجازات اسلامی هیچ تردیدی دراینکه خانم ریحانه جباری مرتکب قتل عمدی شده است، وجود ندارد.

 صادقانه متذکر می‌شوم چون در این پرونده ادعا شده بود مقتول وابسته وزارت اطلاعات است ومحتمل بودتحقیقات ابتدایی در دادسرا به‌لحاظ اثر گذاری نهاد امنیتی ازمسیر قانونی خارج و حقوق قانونی متهمه، رعایت نشده باشد، لذا حقیرطبق رویّه خدمتی (ازابتدای شروع خدمت قضایی از زمان دادیاری) بیش از معمول ومتعارف به این پرونده حساسیت نشان دادم ودر جلسات دادرسی مانند یک رسیدگی ابتدایی مانند بازپرس تحقیق  سوال وجواب کردم واگرهر کس حتی غیراهل فن منصفانه وقانونمدار وعدالت خواهانه رای۲۴ صفحه‌ای محکومیت مستند ومستدل ایشان را که متکی به اظهارات خود متهمه به‌ویژه اظهارات جلسات دادرسی بود را بخواند مطمئن خواهد شد کوچک‌ترین خدشه‌ای برحقانیت آن وارد نیست وطرفه اینکه۱۳قاضی عالی‌رتبه قضایی آن را تایید کرده‌اند ویک نظریّه  خلاف در آن وجود ندارد ومتصور نیست که همه اشتباه کرده باشند ممکن است عواطف اشخاص عادی را ازمسیرحقیقت دورکند ولی در مقام قضاوت قاضی نباید ونمی‌تواند تحت تاثیراحساسات اعلام نظر کند.

   در حال حاضر کمپین حمایت از ریحانه جباری و تلاش برای جلب رضایت اولیای دم فعال شده است. شما مطالب آن‌ها را دیده‌اید؟

مقالات وآرای اشخاص عادی و اهل فن را دیده‌ام واز ضعف دستگاه قضایی در پاسخگویی به دروغ پراکنی بنگاه‌های رسمی معاندمتاسفم. بنده شخصا در تمامی احکام صادره قصاص، با آموزه‌های اسلامی آرزومندم که در مرحله اجرا با توجیه عاقلانه و عادلانه وبا عاطفه اولیای دم نسبت به جلب رضایت ایشان اقدام و قصاص منتفی شودودرهرمورد که پرونده منجر به رضایت شده است شاکر خداوند رحمان شده‌ام. لیکن با کمال تأسف طبق تجارب پرونده‌های مشابه، مداخله وجوسازی سیاسی یک عده حقوقدان سیاسی‌کاروخارج نشین وداخل کشور که به‌فکر چهره‌سازی به قصدمخالفت سیاسی با نظام حکومتی این کشورو زیر سوال بردن مطلق دستگاه قضایی، هستند، همیشه کسب رضایت از شکات سخت و ناممکن شده است.

  این افراد باسوءاستفاده از شبکه‌های گسترده اجتماعی ورسانه‌ای متوسل به دروغ و قلب واقعیت‌شده وبا زدن تهمت به مقتول موجب کدورت بیش از پیش اولیای دم شده وامکان جلب رضایت ایشان راازبین می‌برند.

   نظر خانواده مقتول در رابطه با رضایت و عدم قصاص چگونه بود؟

دریکی ازمراجعات خانواده مقتول به‌دادگاه به ایشان عرض کردم که وکلای متهمه روش غلطی را در دفاع از وی به کار بردندوبا طرح تجاوز به‌عنف، درنتیجه نهایی، هم   علیه موکله خود  اقدام کرده هم موجب ناراحتی شما شدند ولی به‌هرحال پدرتان با آن سن ودارای شان خانوادگی واجتماعی درایجادرابطه غیر اخلاقی با چنین دختری مرتکب گناه شده است از طرفی هم با توجه به وضع خانوادگی وروحی و روانی این خانم و روابط خشن پدر، مرضی خداوند تبارک وتعالی است که ازگناه بزرگ این دختربدبخت بگذرید. پسر مقتول که جوان تحصیلکرده و برازنده‌ای بود جواب داد: قریب به این مضمون که ما چطوری رضایت بدهیم؟ اولا این خانم اصلاپشیمان نبود و یک ذره ازخود ناراحتی وعذاب وجدان نشان نداد وحقیقت رابطه خود را نگفت وبعد این‌ها پدرم رامانند یک عده اوباش وهرزه خیابانی متجاوز به زورقلمدادکردند، حالا رضایت بدهیم نمی‌گویند که اولیای دم هم خودشان قبول دارند که پدرشان مقصر بوده وقصد تجاوز داشته و به‌همین دلیل رضایت دادند.

   صداقت و پشیمانی ریحانه جباری می‌توانست تاثیری در جلب رضایت اولیای دم داشته باشد؟

بله، اگرخانم جباری بر خلاف تعلیمات وکلای سیاسی‌منش خود (که با خوراک این‌گونه پرونده‌ها زمینه پذیرش پناهندگی سیاسی برای خود فراهم کرده‌اند)، ازخود صداقت نشان می‌داد ومی‌گفت که در شرایط روحی وروانی سخت دچار اشتباه شده واز کرده خود اعلام پشیمانی وطلب بخشش می‌کردمانند خیلی از پرونده‌ها می‌توانست رضایت اولیای دم را که دارای تمکن مالی هستند بگیرد.

   شرایط روحی و روانی ریحانه جباری چگونه بود؟

شرایط روحی و روانی این خانم به گونه‌ای بوده که حتی تصور قتل پدر هم از وی می رفت چون حسب پرینت اس‌ام اس‌های تلفن وی بایکی از جوانانی که با وی رابطه نا‌مشروع داشت (نام اودر پرونده پیوست است) که حاوی لقب‌های قبیح وتوهین بسیار زشت به پدرش است. می‌گوید که (....) امشب به تیپ هم زدیم واین (...) را امشب می‌کشم وقتی در مورد این پیامک این شخص سوال می‌کند ریحانه خانم جواب می‌دهد که پدرم هر وقت مست می‌کند مرا زیر کتک می‌گیرد.

   آیا اعترافات ریحانه براثر فشار در مراحل اولیه بازجویی نبوده است؟

بسیاری از دلایل ما در احرازقتل ومحکومیت ایشان حرف‌ها و اعترافاتی است  که درجلسات دادگاه به‌طور روشن وصریح توسط متهمه بیان شده است. حتی استناد ما بر اعترافات او دردادگاه است نه حتی دوران بازجویی که ظنّ تحت فشار اعتراف کردن مطرح شود اودر دادرسی با حضور وکلای خود به راحتی از اقدامات خود حرف می‌زد. دلایل کافی و روشن است.

   در فضای مجازی وکیل سابق او مصطفایی مدعی شده است

او هنگام خروج با توجه به قفل بودن درب با اضطراب و مشکل خارج شده و در مملو از جای چاقو است که نشان می‌دهد او نمی‌توانسته در را باز کند. این ادعا درست است؟

 کاملا این ادعا خلاف واقع ودروغ محض است. همان‌گونه که عرض کردم حرف‌های این آقای مدعی قانون و عدالت وحقوق بشر کاملا مانند یک سیاست‌مدار کذاب است که در یک میتینگ انتخاباتی به هر وسیله‌ای ولو خلاف قانون و انصاف ووجدان متوسل می‌شود. طبق اوراق پرونده ودست‌خط خود متهمه در بازپرسی وحتی حسب اظهارات مکرر خانم جباری در دادگاه، درب ورودی قفل نبوده و بعد ازوارد کردن ضربه‌کارد آشپزخانه که دوروز قبل خریداری ودر کیف خود داشت با آرامش از خانه خارج شده است. طبق صورت‌مجلس بازپرس در معاینه محل وقوع جنایت قبل از شناسایی فرد ضارب ودستگیری وی، فقط آثار یک ضربه جسم نوک تیز روی درب بوده است ونه چند ضربه، که مؤید آن اظهارات صریح و روشن خود متهمه است.

   توضیح ریحانه در رابطه با وارد کردن یک ضربه به در با چاقو چه بود؟

وقتی از متهمه در دادگاه سوال شد: چرا به در باچاقو زدی وی جواب داد:.... چون هیجان زده بودم وهول کرده بودم یک ضربه با چاقو به در زدم از وی سوال شد: درب قفل بود؟ وی جواب داد: نه قفل نبود. و وی ادامه می‌دهد بعد از زدن ضربه چاقو مقتول گفت منو زدی؟؟!! وبه‌طرف من صندلی را پرتاب کرد وبعد مقتول از پله‌ها رفت پایین ومن‌هم با آسانسورخارج شدم، (اگردر قفل بود چطور  می‌توانست بلافاصله خارج شود) (به‌علت شدت جراحات که بریدگی ناف اصلی ریه بود مقتول فقط ازطبقه پنجم تا پله‌های طبقه سوم می‌تواند برود و پس از چند بار گفتن دزد! دزد! درهمان‌جا، جان می‌دهد).

   ریحانه بعد از فرار چه‌کاری انجام‌می‌دهد؟

ریحانه ادامه می‌دهد در خیابان مخفی شدم وصبر کردم. بعد از اینکه آمبولانس وماشین ماموران را دیدم با آژانس رفتم خانه.

   همسایه‌ها متوجه فریادی یا درخواست کمکی از سوی ریحانه نشده بودند؟

محل وقوع قتل آپارتمان پنج طبقه مسکونی بود که کوچک‌ترین صدایی یا فریاد متهمه می‌توانست همسایه‌ها را متوجه موضوع کند. درتحقیقات از همسایگان مجاور گفته‌اند که: فقط صدای برخورد چیزی به‌دیوارراشنیدیم (این صدا‌‌ همان پرتاب صندلی توسط مقتول بودکه متهمه بیان کرده است).

   وکیل سابق ریحانه برای دفاع مشروع خواندن، حمل چاقو را برای حفظ امنیت تردد در خیابان‌های تهران بیان کرده، شما با این ادعا موافق هستید؟

دراین خصوص متهمه کوچک‌ترین اشاره‌ای برصحت ادعای وکیل خودنکرده وبلکه برای اولین بار دوروز قبل ازقتل، توسط متهمه خریداری شده است ودرطول تحقیقات مکررجز این نگفته است!!!!! بنده شرف ووجدان انسان‌های منصف بی‌تعصب را به این ادعای سخیف آقای مصطفایی شهادت می‌طلبم که: چند دختر وزن در تهران با خود چاقو حمل می‌کنند؟؟!!! آیا این توهین به ساحت پاکیزه زنان ودختر ایرانی نیست که آن‌ها را با اراذل واوباش در یک ردیف قرار می‌دهند؟؟!!.

 البته بنده هم حسب تجارب خدمتی قبول دارم که اشخاصی از افراد لاابالی با خود آلات جارحه و چاقو، حمل می‌کنند. ولی نوعاً این ویژگی رفتاری جوانانی است که زندگی بی‌بند وباری دارند وبه‌لحاظ روحیات ورفتارناهنجاراجتماعی وروابط با خلافکاران درمعرض تعدّی ودرگیری خشونت‌آمیزهستند والاعموم جامعه ما انسان‌های شریف و  با خانواده‌ای هستند که ازدرگیری وناهنجار‌‌های اجتماعی پرهیز می‌کنندو باید بگویم درحال حاضرکشورایران درنُرم جهانی (بدون سیاست بازی) دربین کشورهای دنیا (همسایگان، کشورهای‌آفریقایی، آمریکا، آمریکای مرکزی) ازامن‌ترین کشورهای جهان قلمدادمی‌شودکه شهروندان تاپاسی ازنیمه شب درخیابان‌ها، رستوران‌ها و مراکزتفریحی آزادانه وبا آرامش، بدون مزاحمت ترددمی‌کنند که حتی مورد تعجب واقرارگردشگران خارجی قرار گرفته است.

   آیا رابطه ریحانه با مقتول یک رابطه کاری بود؟

خانم جباری حداقل سه بار در دادگاه گفت من به مقتول سرویس می‌دادم تا او هم به من خدمات بدهد. اصلاً رابطه کاری مطرح نبود. دراصطلاح این گروه از جوانان بی‌بندوبار، منظورازسرویس دادن، ایجاد روابط نامشروع ودر اختیار قراردادن خوداست، متهمه قبل ازرابطه با مقتول با چند نفررابطه ویژه داشته وطبق اعترافات در دادگاه، ایشان با مدیرشرکت محل کارخودچند باربه ویلای اودرسیرا (جاده چالوس) رفته اندوباکره نبوده است. حسب دلالت پرینت تلفن وی اس‌ام‌اس‌های رد وبدل شده بین ایشان، به‌طورصریح روابط بسیار نزدیک حتی بچه‌دار شدن را نشان می‌دهد ونیزاین رابطه، مورد اعتراض یکی از دوستان پسرش که قبلاً نامزد متهمه بوده قرار گرفته که مستندات مسلم آن در پرونده پیوست است.

 چند نمونه کوچک مطابق پرینت مخابرات قابل ارائه دررسانه‌عمومی عرضه می‌شود:

مدیرشرکت: اگرمهم نبودی اینقدربهت گیرنمی‌دادم ولی فکرمی‌کنی می‌خواهم خونت را توی شیشه کنم. مدیر:... دوستت دارم منم خیلی می‌خوامت.

 مدیر:.... من عزیز تو نیستم جیگرتم اونم جیگر لال. متهمه:..... این خانه ویرانه که باربسته به جانم... مدیر: مواظب باش دستت‌رو نبری. متهمه:.... نخیرنیت من توبودی «توهم» در اومد دیگه.. زود توضیح بده!

 علیرغم رابطه نزدیک نامشروع متهمه با مدیرش در‌‌ همان زمان به نامزدش پیامک میفرستد که به‌خدا دیونتم، نامزد متهمه:... تووقتی با....... ریخته روی هم با من خداحافظی کردی...... کثافت! این آخرین اس‌ام اس از طرف من بود.

   باتوجه به فاصله سنی به چه دلیل این رابطه شکل گرفته بود؟

مستفاد از اظهارات خود متهمه که در پرونده پیوست است، وی در بیان علت رابطه خود بامرد مسن می‌گوید: می‌خواستم یک مقدار سرویس کنترل شده بدهم وسرویس بگیرم ونشان بدهم عُرضه دارم بدون احتیاج به خانواده خودم را تامین کنم. وی در مورد نحوه آشنایی با مقتول می‌گوید: در خیابان می‌رفتم یک کمری چند بارترمز کرد.... وبعدسوار شدم آهنگ (دیدو) گذاشت بعد ازسنم وکارم پرسید و..... من هم چند سوال کردم از کارش و... یک زنگ زدم به گوشی اش تا  شماره تلفنم را ذخیره کند. لذا آن‌ها یک ماه قبل از قتل با هم به رستوران می‌رفتند. در اس‌ام اس بازی، لطیفه برای هم می‌فرستادند ودر روز قتل هم طبق وعده قبلی مقتول به شرکت محل کار متهمه مراجعه و با رضایت کامل باهم به منزل می‌روند.

  در تحقیقات از همکاران، یکی از همکاران وی اظهار داشته که:... به دنبال ریحانه یک آقایی با ماشین تویوتا کمری آمد وریحانه می‌گفت که دوست پدرم است ومی‌خواهیم ماشین کمری را از او  بخریم. حتی مدیر تخم مرغی را برای گذاشتن زیرچرخ ماشین به‌وی می‌دهد.

   با توجه به تجارب ۳۰ ساله قضایی شما، دلیل قتل چه بود؟

شرایط خاص محیط خانوادگی ورابطه ناهنجار والدین با هم وآثار مخرب درگیری‌های درون خانواده برشخصیت متهمه وروحیه مردانه وخود شیفتگی و خود بزرگ بینی وتصمیم گیری در  لحظه عصبانیت وی  شاید مهم‌ترین دلیل ارتکاب قتل باشد. وی در دادگاه می‌گوید که دربچگی دلم می‌خواست بازی‌های پسر‌ها را بکنم وازاینکه نمی‌توانستم مانند پسر‌ها با تبرهیزم بشکنم ناراحت می‌شدم. به‌همین دلیل برای استحکام رسیدگی وجلوگیری ازهرگونه شائبه و خلل در تحقیقات در مراحل رسیدگی به پرونده، یک بانوی روان‌شناس تعیین کردیم که درجلسه دادرسی حالات او را ببیند وبا مصاحبه با متهمه ورفتار‌شناسی درخصوص شخصیت متهمه اظهارنظرکند. روان‌شناس منتخب معتقد بود او دچار خود شیفتگی است. دلیل قتل هم به شرایط روحی و عدم ثبات شخصیتی او باز می‌گردد. البته دچار جنون ومسلوب الاختیار نبوده تا مبری از مسوالیت قانونی باشد. از طرفی حسب اظهارات متهمه چون مقتول به‌خاطر مسائل کاری و خرید لوازم پزشکی زیاد سفر می‌رفت به‌وی قول سفر به کشورهای اروپا داده بود اما او را نبرده بود که باعث دلخوری و عصبانیت ریحانه شده بود. یا یکبار قرار بود برای گردش روز پنج شنبه، ماشین تویوتا کمری خود را به او بدهدتا باهمکارانش به تفریح برود که با عدم انجام این کار باعث ناراحتی شدید ریحانه شده بود و او می‌گفت نزد دوستان بسیار غرورش جریحه دار شد وضایع شده است.

   یعنی ریحانه با قصد قبلی مرتکب قتل شده بود؟

خانم جباری باخود شیفتگی به دنبال اثبات خود به خانواده بحران زده‌اش بود وشاید با روحیه مردانه خود ، فکر می‌کرد با کنترل سرویس دادن‌هایش دست وی است وبازیچه‌شدن را تحمل نمی‌کرد ولذا وقتی مقتول به‌طرف وی می‌آید تا اورا طبق معمول این‌گونه روابط، لمس کند وی امتناع کرده ودر مقابل این جمله که «روسریت را درآر وراحت باش وجایی نمی‌تونی بری»، به‌شدت عصبانی ووقتی مقتول برای نماز دوم به‌طرف سجاده می‌رود، ریحانه بدون اعلام اعتراض و یا فریاد اینکه می‌خواهد منزل را ترک کند از کیف خود چاقوی ۲۵ سانتی تازه خریداری شده را درآورده وناگهان ازپشت به کتف او با شدت ضربه می‌زند که به‌علت بلندی تیغه چاقو از بین استخوان‌ها وارد فضای سینه شده وناف اصلی ریه را می‌شکافد وحتی چاقو را هم باخود می‌برد وبا جلد مقوایی زیر تختش پنهان می‌کند. آثارخون در سجاده و صندلی کنار آن مشهود ودر پرونده مضبوط است.

   یعنی ضربه ریحانه نوعا کشنده بود؟

مشخصا ضربه وارده ریحانه به‌علت نوک تیز بودن کارد وتیغه فولادی بلندآن، ضربه را نوعا کشنده می‌کند زیرا وارد ریه شده بود. ادعای ضربه ساده به کتف که از سوی اقای مصطفایی طرح شده خلاف نظریه صریح کالبدشکافی مرکز پزشکی قانونی است.

   خود ریحانه در مورد نحوه قتل چه گفته؟

گفت می‌ترسیدم به من تجاوز کند. چند بارازمن خواست روسری‌ام را بردارم اما من اینکار را نکردم. متاسفانه متهمه هیچ حرف و رفتاری از خود نشان نمی‌دهد که مقتول را متوجه اکراه وی کند. «از وی سوال می‌شود آیا مقتول خشونتی نشان داد یا عملی انجام دادکه نشان دهد قصددارد به‌زور تجاوز کند؟ وی جواب می‌دهد: نخیر. ونیز ازوی پرسیده شد وقتی امتناع تورا از دست زدن دید چرا پشت به‌تو کرد جواب می‌دهد رفت نماز دیگرش را بخواند». بازسازی صحنه جنایت هم نشان می‌داد که سجاده روی زمین پهن بوده وآثار خون روی سجاده و آینه وجود داشت  که حکایت می‌کند درلحظه قتل و وارد کردن ضربه کارد مقتول پشت به متهمه روی سجاده بوده است. 

 اصولا ریحانه یک کلمه غیر این درطول مراحل مختلف تحقیقات ودادرسی نگفته است. صرف‌نظرازعمل غیرشرعی واخلاقی مقتول، باتوجه به زاویه داشتن روحی وروانی این‌گونه افراد بی‌اعتقاد نسبت به مذهب ونماد آن نماز، به‌نظرم نماز خواندن وی دراین شرایط که اورا به‌ظاهر مذهبی نشان می‌دهد برنفرت متهمه افزوده است  وامید خدمات گرفتن از این مرد مذهبی (باضعف ایمان ومقهور شیطان) به باد می‌رود چون قبل از ورود به خانه این حس وذهنیت وجود نداشته به‌طوری که در مسیر خانه، مقتول کاندوم می‌خرد ودرداخل منزل جلوی چشمان ریحانه خانم روی میز می‌گذاردوبرای وی ناآشنا نبوده است.

   ادعا شده داروی بیهوشی در شربت ریحانه وجود داشت. شما نوشیدنی‌ها را به آزمایشگاه فرستادید؟

دو لیوان محتوی آبمیوه روی میزبوده که ثابت می‌کند دونفر بودند ومحتوای هردو لیوان برای سم‌شناسی ارسال وحسب گزارش کار‌شناسان آزمایشگاه یکی از لیوان‌ها فاقد هرگونه سم یا دارو بوده ولی در لیوان دوم داروی دیفنوکسیلات که داروی ضد اسهال است مشاهده شده است.

   ازدیگرابهامات مطرح شده در پرونده ریحانه، خرید لوازم پیشگیری از بارداری از داروخانه است. این اتفاق افتاده؟

ابهامی در خرید آن وجود ندارد. زیرا رفتن یک زن ومرد به یک خانه خلوت به‌قصد صرف خوردن قهوه نیست ونیت ایشان عمل جنسی بوده است که در مسیر به‌خانه کاندوم خریداری شده. نکته قابل تامل اینکه این وسیله روی میز قرار داشته وکاملا در معرض دید بوده و خانم ریحانه با توجه به تجربه‌های قبلی به آن ناآشنا نبوده است و خرید لوازم پیشگیری از بارداری نشانه تجاوز نیست فقط نشانه قصد رابطه جنسی است.

   شما موافق تلاش برای جلب رضایت اولیای دم هستید؟

توصیه می‌کنم این سیاهکاران سیاستکار سرنوشت این‌گونه محکومان را با تبلیغات رسانه‌ای وگزافه گویی‌هایی برای نمایاندن خود وچهره سازی مجازی به نتیجه تلخ اجرای قانون وگرفتن فرصت رضایت اولیای‌دم دچارنکنند. ازتجارب تلخ گذشته مانند پرونده مرحوم بهنود شجاعی که مداخلات علنی ورسانه‌ای کردن موضوع باعث انفعال اولیای دم شد و نامبرده را از امکان گرفتن رضایت اولیایدم محروم ساخت عبرت گیرند. هرچند اینجانب بازنشسته شدم وصرفنظر از اینکه هیچ تردیدی در استحقاق قصاص خانم جباری ندارم وآن‌را حق مسلم خانواده محترم می‌دانم ولی برای رضای خدابا توجه به اینکه قصاص حیات است ولیکن خداوند تبارک وتعالی اولیای دم را دعوت به عفو و بخشش کرده است. بنده حاضرم در جلب رضایت ایشان به‌طریق مقتضی مساعدت کنم.

در قسمت بعدی که قسمت پایانی است تحلیلی پیرامون این قضیه ارائه خواهیم داد

صادق مولایی

به نوشته های زیر دقت کنید و با حوصله آنها را بخوانید بعد به این سوال جواب بدید که چه حسی از نظام حاکم در ایران ، دین اسلام، وزارت اطلاعات به شما دست خواهد داد

ریحانه جباری ملایری (زاده ۱۳۶۶ - درگذشته ۳ آبان ۱۳۹۳) دختر جوانی که در تیرماه سال ۱۳۸۶ و در سن ۱۹ سالگی به جرم قتل مرتضی عبدالعلی سربندی ۴۷ ساله، بازداشت و محاکمه شد. حکم اعدام وی به‌جرم قتل عمد در نهایت در ۳ آبان ۱۳۹۳ اجرا شد. ریحانه جباری اتهام قتل غیرعمد را پذیرفته و دلیل آنرا نتیجه دفاع از خود در برابر تجاوز جنسی اعلام کرده بود.

 

جباری طراح دکوراسیون داخلی یک شرکت تبلیغاتی بود و در اظهاراتش گفته بود که برای طراحی دکوراسیون مطب مقتول به آنجا رفته بود. مرتضی عبدالعلی سربندی، پزشک عمومی و بنقل از خانواده وی و روزنامه قانون کارمند سابق وزارت اطلاعات بود.

 

سربندی و جباری، در یک بستنی‌فروشی با هم آشنا شده بودند.در دیداری که پس از این مکالمه بین آن دو رخ می‌دهد، سربندی به قتل می‌رسد. بر اساس گزارش‌هایی که از سوی دادگاه رسیدگی به پرونده ارائه شده است، جباری سوار بر خودروی سربندی می‌شود و سربندی بین راه در یک داروخانه توقف می‌کند تا مقداری خرید کند که بعداً مشخص می‌شود آن اجناس، (؟؟؟؟ یک نوع وسیله پیشگیری از بارداری مخصوص آقایان)بوده است.

همچنین بر روی میز محل، دو لیوان آب میوه قرار داشته که یکی از آنها حاوی داروی خواب‌آور بوده است.

وکیل ریحانه جباری، عبدالصمد خرمشاهی، این موارد را دلایلی می‌داند که نشان می‌دهد مقتول قصد تجاوز به متهم را داشته است. جباری پس از رسیدن به محل، متوجه می‌شود که سربندی او را به آپارتمانی مسکونی اما خالی از سکنه برده است که قرار بوده تبدیل به مطب سربندی بشود و قصد داشته جباری را به عنوان طراح دکوراسیون آن ساختمان بکار بگیرد. دادگاه رسیدگی به پرونده گزارش می‌کند که بنا بر اظهارات متهم، سربندی پس از حمله به جباری به قصد تجاوز به او، از سوی جباری مورد اصابت چاقو در ناحیه کتف راست قرار می‌گیرد و جباری نیز بلافاصله از محل فرار می‌کند، اما بعد از آن آمبولانس خبر می‌کند. سربندی از شدت خونریزی زیاد درگذشته و دادگاه جباری را «به قتل عمد با قصد قبلی» متهم می‌کند و حکم اعدام را برای او صادر کرد درحالیکه جباری قتل سربندی را «برای دفاع از خود» خوانده بود.

برخی روند بررسی این پرونده را «ناعادلانه» می‌دانند. احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد با تردید در این پرونده اظهار داشته که برخی از شواهد نادیده گرفته شده و شیوه بازپرسی از جباری پس از بازداشت را نادرست می‌داند. سازمان عفو بین‌الملل هم با اشاره به زندان انفرادی جباری به مدت دو ماه پس از بازداشت و همچنین دسترسی نداشتن او به وکیل مدافع یا خانواده در این مدت، خواستار رسیدگی مجدد به این پرونده و روشن شدن نکات مبهم آن است. ادعاهایی در مورد دست داشتن یک فرد سوم در ماجرای قتل وجود دارد. به گفته عموی جباری، این پرونده، یک پرونده سیاسی نبوده، اما مقامات قضایی و امنیتی با آن به صورت «بسیار شبهه‌انگیز» برخورد می‌کردند. عمومی جباری، در یک نشست خبری در آلمان ادعا کرده است که جباری مدتی طولانی در انفرادی بسر برده و بازجوها برای گرفتن اعترافات دروغین، او را مورد آزار و شکنجه قرار داده‌اند

فرزند مقتول در مصاحبه‌ای اعلام کرده بود که

در صورتی که «انگیزه واقعی ریحانه [جباری] مشخص شود، و واقعیت را بگوید که همدستش و اتفاق حقیقی‌ای که افتاده چه بوده حاضر به بخشش هستیم».پسر مقتول ادعا کرده است که اتهام جباری به پدر او ثابت نشده و همچنین خانواده جباری نیز راه مناسبی برای گرفتن رضایت را در پیش نگرفته بودند. بنا به گزارش ایسنا، خانواده مقتول تنها راه رضایت را «بیان واقعیت‌های پرونده از سوی ریحانه [جباری]» اعلام کرده‌اند. آنها در این‌باره اظهار داشته‌اند که «ریحانه [جباری] در این پرونده واقعیت‌ها را نمی‌گوید و اگر واقعیت را بیان کند، حاضر به گذشت هستیم».

عموی ریحانه جباری مدعی شده است که مأموران و بازجوها بارها از ریحانه جباری خواسته بودند سه مورد از سخنان خود را تغییر دهد و مطابق میل آنان بیان کند. «نخست آنکه مقتول، مرتضی عبدالعلی سربندی قصد تجاوز به وی را نداشته، دوم آنکه چاقو (آلت قتل) از جانب ریحانه خریداری و به محل جرم آورده شده و سوم آنکه در آپارتمانی که جرم در آن رخ داده، باز بوده و ریحانه همواره امکان خروج از آنجا را داشته است

 افراد زیادی از جمله اصغر فرهادی،بهاره رهنما و خانواده ناصر حجازی تقاضای عفو از خانواده مقتول کردند. مادر جباری بازیگر و مدرس تئاتر است، او از همه استمداد خواسته کمک کنند فرزندش زنده بماند. فرهادی نامه‌ای به خانواده مقتول نوشته است و در آن اظهار داشته که جباری در دوران کودکی در یکی از فیلم‌های او بازی کرده و خواستار اعلام رضایت از سوی خانواده مقتول شده است.

 

محمد رضا شجریان نیز طی نامه‌ای خواستار بخشش وی شده است در بخشی از این نامه آمده است: به هر جهت خون انسانی ریخته شده و دیگر انسانی ۷ سال در زندان ساعت‌های عمر را با مرگ و زندگی شمارش کرده است. وجدان آگاه و بیدار جامعه امروز، گذشت را از شما انتظار می‌کشد و تحسین می‌کند؛ از انتقام هراس دارد. سزاوار است با بزرگواری خانوادگی، از کشتن بپرهیزید و به انسان درمانده و ناامیدی زندگی دوباره ببخشید تا دیگر انسان‌ها را خوشحال کرده باشید، پیشنهاد و خواهش من این است: «این دختر را نکشید» به یقین او نیز تمام عمر مدیون و دوستدار شما خواهد بود.

 

اعتراض‌ها به اجرای حکم اعدام

اجرای حکم اعدام ریحانه جباری، اعتراضات زیادی را برانگیخت. کریستوف اشترسر، مسئول حقوق بشر دولت آلمان، تأسف خود را نسبت به اعدام جباری اعلام کرد و ضمن «غیرانسانی، بی‌رحمانه و غیراخلاقی» خواندن حکم اعدام، اظهار داشت که «ما به خانواده ریحانه [جباری] تسلیت می‌گوییم و با آنان همدردی داریم». او گفت در روند دادگاه رسیدگی به پرونده تردیدهای بسیاری وجود دارد.

سازمان عفو بین‌الملل نیز بیانیه‌ای در این رابطه منتشر کرد و ضمن محکوم کردن این حکم، آن را «لکه خونین دیگری در سابقه حقوق‌بشر ایران» برشمرد.

وزارت خارجه آمریکا نیز بیانیه‌ای منتشر کرد و «نگرانی جدی» خود از «عادلانه» برگزار نشدن دادگاه را اعلام کرد.

 خب اثر پروپاگاندا به روی مخاطب الان همین حسی است که شما دارید تازه شما فقط با ابزار نوشتاری مورد هدف قرار گرفتید ببینید فردی که با تصاویر بیشتر و فیلم ها و درخواست متعدد چهره های محبوب جامعه مواجه می شود چه احساسی پیدا می کند.به نقش عموی این دختر توجه کنید شاید او همان مبلغی است که دارد برای منافع خودش قدم بر می دارد البته افراد دیگر هم هستند که در قسمت بعدی به آنها می پردازیم

صادق مولایی

به تصاویر زیر نگاه کنید : موضوع اعدام ریحانه جباری است می خواهیم تحلیلی درباره این موضوع ارائه بدهیم و به شبهاتی که در این قضیه برای نظام به وجود آمده است جواب بدهیم و در ضمن این قضیه بهانه است تا با چند ترفند سیاسی مهم آشنا بشیم.

 

این تصاویر همراه با صداها مصاحبه و فیلم و صفحات روزنامه و حمایت های دیگر در واقع یک پروپاگاندا است در ادامه با من همراه باشید

تعریف پروپاگاندا

دروغهای وقیحانه سیاسی برای فریب افکار عمومی در جهت رسیدن به دلخواه مبلغ سیاسی در علوم اجتماعی و سیاسی اصطلاحا پروپاگاندا نامیده میشود.

این تعریف چهاررکن دارد

1. دروغ های وقیحانه

 منظور اطلاعات هماهنگ و جهت‌دار غیر واقعی است

2. فریب

منظور از فریب همان نفوذ در عموم مردم است در این راستا، اغلب اوقات، واقعیت ها به طور گزینشی بیان و بازنمایی می شوند(درحالی که نادرستی آن برگوینده روشن و آشکار است) تا از سوی مخاطب، واکنش و رفتاری احساسی و نه آگاهانه وخردمندانه سربزند.

 3. افکار عمومی

منظور افکار توده مردم است

4. دلخواه مبلغ سیاسی

منظور از دلخواه مبلغ سیاسی یعنی تبلیغاتی که برای طیف سیاسی که او را تغذیه میکنند انجام می دهد تا بتواند زمینه نفوذ را فراهم کند و تغییر گرایش در مخاطبان به وجود بیاورد.به بیانی دیگر دلخواه مبلغ یعنی پیشبرد یک برنامه سیاسی از قبل تعیین شده بر خلاف حاکمیت موجود.

 فرق پروپاگاندا با ترغیب یا اقناع

شاید این سوال به وجود بیاید که پروپاگاندا چه فرقی با ترغیب یا اقناعی که خودمان بیان می کنیم دارد ظاهرا ان دو یک چیز است ولی خیر این دو فرق دارند

پروپاگاندا هدفش این است تا به پاسخی دست یابد که قصد مبلغ را تداوم ببخشد. اما اقناع یا ترغیب، به مثابه یک فعال کننده دوسویه عمل می‌کند و هدفش آن است که به نیازهای ترغیب کننده و ترغیب شونده پاسخ دهد.بنابراین در پروپاگاندا فقط نیازهای مبلغ در نظر گرفته می شود.

در قسمت های بعد بیشتر درباره این موضوع صحبت می کنیم

صادق مولایی

خب در قسمت های قبل گفتیم امام صادق ع دعوت ابومسلم را قبول نکرد زیرا فتنه، فتنه باطل و باطل بود خوب است در این قسمت کمی از ابومسلم بدانیم.

اَبومُسْلِمِ خُراسانی (۷۱۸-۷۵۵ میلادی) یکی از فرماندهان نظامی ایران و رهبر جنبش سیاه‌جامگان بود که توانست با براندازی حکومت بنی امیه، حکومت بنی عباس را پایه‌گذاری کند. نام اصلی او بهزادان پسر ونداد بود که به توصیه «ابراهیم امام»، یکی از بزرگان بنی عباس، به عبدالرحمن تغییر نام داد و با حکم وی رهسپار خراسان شد تا رهبری جنبش ضد اموی در این منطقه را بر عهده بگیرد. وی پس از پیروزی بر حاکم خراسان و تسخیر مرو، سپاهی را روانه عراق نمود و توانست در سال ۱۳۲ هجری قمری، مروان، آخرین خلیفه اموی را شکست دهد. با بر تخت نشستن ابوالعباس عبدالله سفاح به عنوان اولین خلیفه عباسی، امارت خراسان به ابومسلم سپرده شد. اما قدرت و نفوذ وی برای خلیفه و اطرافیان او نگران کننده بود. سرانجام، ابومسلم در سال ۱۳۷ هجری قمری، به نحو توطئه آمیزی به دستور منصور، دومین خلیفه عباسی به قتل رسید.

 

ابومسلم در طول دوران مبارزه و پس از آن، در دوران حکمرانی، ناگزیر از کشتن دشمنان، خائنان، شورشیان یا سایر افرادی بود که برای جنبش سیاه‌جامگان یا حکومت عباسیان خطرناک محسوب می‌شدند. وی در مقابله با دشمنان بسیار سختگیر بود و هیچ رحمت و شفقتی به خرج نمی‌داد. از خود ابومسلم نقل شده‌است که بیش از یکصد هزار تن به دستور او کشته شده‌اند.

 

ابومسلم به طور خلاصه، شخصی توصیف شده که به ندرت احساسات نشان می‌داد. به نظر می‌رسد که او تحصیل‌کرده بوده و عربی و پارسی را نیک می‌دانسته (با قضاوت از روی شیوایی سخنانی که به منتسب است). او را بخشنده، چاره‌جو و خوش‌فکر، دارای رفتار سیاستمدارانه، رادمرد و بلندهمت توصیف کرده‌اند، اما او را به خاطر سختگیرانه بودن نسبت به مخالفین نکوهش کرده‌اند که افراد را با کمترین کار فتنه‌انگیزانه‌ای اعدام می‌کرد.

 

با بر تخت نشستن سفاح به عنوان خلیفه عباسی، حکمرانی مناطق مرکزی و شرقی ایران به ابومسلم سپرده شد. ابو مسلم در این دوران از قدرت و نفوذ زیادی در بین مردم برخوردار بود. وی همچنین بر روی خلیفه عباسی نیز نفوذ زیادی داشت و در بسیاری از موارد خلیفه بدون نظر یا موافقت او تصمیم نمی‌گرفت.

ابومسلم آماده رفتن به حج به مکه شد و دنبال اجازه خلیفه بود. نامه‌نگاری متعاقب نشان می‌دهد که دو فرماندار به یکدیگر اعتماد نداشتند. ابومسلم که باید با تنها ۵۰ مرد به عراق می‌رفت، با ۸٫۰۰۰ مرد به راه افتاد و با ۱٫۰۰۰ نفر به پایتخت نزدیک شد

سفاح فوت شد و منصور بر تخت نشست. ابومسلم از خلیفه جدید یعنی منصور نافرمانی می کرد. ابومسلم ابو اسحاق، را برای روبرو شدن با خلیفه فرستاد. خلیفه ابواسحاق را اغواء کرده و به او قول دادن فرمانداری خراسان را داد. ابو اسحاق به ابومسلم توصیه کرد تا به دربار خلیفه عباسی برگردد و پوزش بخواهد.. منصور همچنین پنج مرد برای انجام قتل او گزینش کرده بود. آنها زیر ایوان یک کاخ پنهان شده بودند. هنگامی که ابومسلم وارد شد و شمشیرش را از او گرفتند، .وقت که ابومسلم  در مورد تلاش‌هایش برای بر تخت نشاندن عباسیان سخن گفت، منصور دستانش را به هم زد، قاتلان سررسیده و ابومسلم را کشتند. سن او را در هنگام مرگ ۳۷ سال نوشته‌اند. منصور دستور داد که بدن مثله شده او را بر رود دجله بیفکنند. برای اینکه کارهایش را در نظر مردمان موجه جلوه دهد، خطبه‌ای خواند و در آن گفت هر کس که بیعت خود با خلیفه را بشکند، سزاوار مرگ است، همچون ابومسلم. کشته شدن ابومسلم، سرآغاز قیامها و شورشهای متعددی شد که به خونخواهی او شکل گرفت و برخی از آنها سالهای سال، خلفای عباسی را به خود مشغول نموده بود

عبدالحسین زرینکوب. «فصل پنجم». در دو قرن سکوت: سرگذشت حوادث و اوضاع تاریخی ایران در دو قرن اول اسلام از حمله عرب تا ظهور دولت طاهریان. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۸.

صادق مولایی
وصیت مولا
آیا این جمله آیه قرآن است؟  لا تقربوا الصلاه

  بله این جمله در قرآن است.

   پس با این وجود نباید هیچگاه نزدیک نماز بشیم آیا این نتیجه گیری درست است ؟

 بحث اصلی من هم امروز همین است : همیشه برای فهم یک تکه از کلام باید رجوع کنیم ببینیم اصل کلام چطور مطرح شده تا فضا را بهتر درک کنیم و آن کلام را بهتر متوجه بشیم. به عنوان مثال این جمله قسمتی از آیه 43 سوره مبارکه نساء است که خداوند می فرماید : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى

یعنی در حالت مستی نزدک نماز نشوید..

در این حکمت شریف نیز باید همین کار را دنبال کرد

 این کلام امیرمؤمنان على علیه السلام بخشى از وصیت طولانى است که حضرت  به فرزند گرامی ‏اش امام حسن مجتبى علیه السلام فرموده است ایشان فرمودند:

 «کَیْفَ وَأَنِّى بِکَ یَا بُنَیَّ إِذَا صِرْتَ فِی قَوْمٍ صَبِیُّهُمْ غَاوٍ وَشَابُّهُمْ فَاتِکٌ وَشَیْخُهُمْ لَایَأْمُرُ بِمَعْرُوفٍ وَلَا یَنْهَى عَنْ مُنْکَرٍ وَعَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَیْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّکٌ بِعَاجِلِ دُنْیَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَیْکَ إِقْبَالًا یَرْصُدُکَ بِالْغَوَائِلِ وَیَطْلُبُ الْحِیلَةَ بِالتَّمَنِّی وَیَطْلُبُ الدُّنْیَا بِالْاجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَرَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لَا یَهَابُونَ إِلَّا مَنْ یَخَافُونَ لِسَانَهُ وَلَا یُکْرِمُونَ إِلَّا مَنْ یَرْجُونَ نَوَالَهُ دِینُهُمُ الرِّبَا کُلُّ حَقٍّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ یُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَیَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِیَةٌ لَایَسْمَعُونَ دُعَاءً وَلَا یُجِیبُونَ سَائِلًا قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَکْتَهُمْ لَمْ یَتْرُکُوکَ وَإِنْ تَابَعْتَهُمْ اغْتَالُوکَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَأَعْدَاءُ السَّرَائِرِ یَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَیْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِیهِمُ السُّنَنُ وَتَحْیَا فِیهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسِفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سُرَّ بِکَثْرَتِهِمْ فَکُنْ عِنْدَ ذَلِکَ یَا بُنَیَّ کَابْنِ اللَّبُونِ لَاظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَلَا وَبَرٌ فَیُسْلَبَ وَلَا ضَرْعٌ فَیُحْلَب؛

فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در میان قومى گرفتار شوى که کودک آنها گمراه و جوانشان هواپرست و پیرانشان امر به معروف و نهى از منکر نمی ‏کنند، عالم آنها حیله ‏گر فریبکارى است که هواى نفس بر او چیره شده و به دنیاى زودگذر چسبیده و از همه بیشتر (ظاهرا) به تو روى مى ‏آورد و در انتظار حوادث دردناکى براى توست و با آرزوها چاره‏ جویى مى ‏کند و دنیا را با تمام قدرت مى ‏طلبد.

(مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و امیدشان نزدیک است (به عذاب‏هاى آخرت بى ‏اعتنا و به مواهب دنیا شدیداً علاقه‏مند هستند) تنها از کسى حساب مى ‏برند که از زبانش مى ‏ترسند و اکرام نمى ‏کنند مگر کسى را که امید بخششى از او دارند. دینشان ربا و هر حقى نزد آنها به فراموشى سپرده شده، افراد فریبکار را دوست دارند و سراغ کسانى مى ‏روند که از همه بیشتر چاپلوسى کنند.

دل‏هاى آنها خالى (از یاد خدا) است، سخن حقى را نمى ‏شنوند و به درخواست سائلى پاسخ نمى ‏گویند، مستى غفلت بر آنها غالب شده، اگر آنها را رها کنى دست از تو بر نمى ‏دارند و اگر از آنها پیروى کنى فریبت مى ‏دهند، در ظاهر برادرند و در باطن دشمن، رفاقت آنها با یکدیگر بر اساس بى ‏تقوایى است و هنگامى که از هم جدا شوند یکدیگر را نکوهش مى ‏کنند، سنت‏هاى الهى در میان آنها مى ‏میرد و بدعت‏ها زنده مى ‏شود نادان‏ترین مردان کسى است که از فقدان آنها متاثر شود یا از کثرت آنها خوشحال. فرزندم در چنین شرایطى که (آتش فتنه ‏ها شعله‏ ور است) همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتى دارد که سوار شوند و نه پشمى که بچینند و نه پستانى که بدوشند ..... بحار الانوار، ج 74، ص 234، ح 3. پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏12، ص: 27

بنابراین فضای سخنان امام کاملا بیان می کند که در فتنه باطل با باطل باید یک چنین رفتاری داشت و در جبهه حق با باطل انسان باید با تمام قوا از حق دفاع کند در واقع باید با جان خود از حق دفاع کند شیر دوشیدن و سواری دادن که دیگر جای خود دارد.در جبهه حق و باطل باید شیر نر باشی نه بچه شتر .

صادق مولایی