شرایطی را در نظر بگیرید که کسی که تا کنون کلمه دین به گوشش نرسیده پیش ما بیاید و بگوید شما که چند سال دین دارید اصلا این دین به چه معناست؟؟ ما در پاسخ چه می گوییم از طریف دیگر ما که می خواهیم اصول دین یا عقاید اساسی دین را بحث کنیم ابتدا خوب است اول خود معنای دین را بدانیم. به قول معروف ابتدا باید مفردات بحث روشن شود)
دین واژهاى است عربى که در لغت به معناى اطاعت و جزاء و... آمده، و اصطلاحاً به معناى
1. اعتقاد به آفرینندهاى براى جهان و انسان
2.و دستورات عملى متناسب با این عقاید است
از اینروى، کسانى را که مطلقاً معتقد به آفرینندهاى نیستند و پیدایش پدیده هاى جهان را تصادفى، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادى و طبیعى مىدانند «بى دین» نامیده مىشوند.
اما کسانى که معتقد به آفرینندهاى براى جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینى ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد «با دین» شمرده مىشوند.(عقاید استدلالی ص11)
پس به این جا که می رسیم خیلی باید دقت بکنیم. تا این جا به مسیحیت دین گفته می شود به یهود و بودا و .... اما از این جا به بعد ملاکی را معرفی می کنیم که این ها را کنار می زند:
ادیان موجود در میان انسانها به حق و باطل، تقسیم مىشوند، و دین حق عبارتست از: آیینى که داراى عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایى را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافى براى صحت و اعتبار، برخوردار باشند.( عقاید استدلالی ص11)
بنابراین چون تحریف سایر ادیان برای ما طبق قرآن امری یقینی است می دانیم که در آن ادیان دستوراتی وجود دارد که تجویز بشر است و اصلا خیر و سعادت ما را به دنبال ندارد و زاییده ذهن مریض افرادی بی تقواست.به طور خلاصه مفهوم دین عبارت شد از : عقایدی اساسی پیرامون جهان هستی و دستوراتی برآمده از این عقاید برای عمل کردن بشر و به سعادت رساندن قطعی بشریت
موفق باید