پایگاه اطلاع رسانی موسسه برنامه ریزی راهبردی

سایتی پیرامون بررسی نقش طلاب در مقابله با تهاجم فرهنگی

پایگاه اطلاع رسانی موسسه برنامه ریزی راهبردی

سایتی پیرامون بررسی نقش طلاب در مقابله با تهاجم فرهنگی

پایگاه اطلاع رسانی موسسه برنامه ریزی راهبردی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باطل» ثبت شده است

کدام فتنه

فرض کنید یک روز اسرائیل و امریکا با هم نسازند و جنگ سختی در بگیره و هر دو به دلایلی از ما کمک بخوان به نظر شما ما چه وظیفه ای داریم آیا همون وظیفه ای را داریم که هنگام جنگ شیعان مظلوم لبنان با اسرائیل در جنگ سی روزه داشتیم.؟؟؟ پس فتنه ها با هم فرق دارند

برای توضیح بیشتر باید عرض کنم  بعد از بررسی معنای باطل ، معنای حق و معنای فتنه در قسمت های قبل شما حتما حدس زده اید که ما سه نوع فتنه دارم.یک: فتنه ای که هر دو طرف آن اهل باطل هستند و دو: فتنه ای که یک طرف باطل و طرف دیگر حق است سه : فتنه ای که هر دو طرف آن اهل حق هستند

ابتدا مورد سوم را بررسی می کنیم.اگر کسی معنای حق را به درستی درک کرده باشد می فهمد که فتنه حق با حق اصلا نمی تواند وجود خارجی داشته باشد زیرا اهل حق هیچگاه به حقوق دیگران تجاوز نمی کنند و مزاحم استفاده حق افرادی از حقوق خود نمی شوند این دو طائفه سال های سال در کنار هم زندگی می کنند بدون اینکه کوچکترین تضادی بین آنها رخ دهد این البته یک تحلیل ابتدای بود اصلا فراتر از این آنها یک گروه هستند اهل حق از هم جدا نیستند که بخواهد تضاد و تعارضی بن آنها به وجود بیاید و اگر جدایی هم وجود داشته باشد این جدایی ها فقط اعتباری است مثل جدایی شیعیان لبنان از شیعیان ایران

خب می رسیم به دو فتنه ی دیگر یعنی فتنه حق با باطل و باطل با باطل

مسلما در این جا منظور امام از فتنه، فتنه ای بوده که دو طرف آن اهل باطل بوده اند. در این قسمت طرز رفتار در هنگام رخ دادن فتنه اهل باطل با باطل را بیشتر بیان می کنیم و در قسمت های بعدی به طرز رفتار در هنگام فتنه اهل حق با باطل می پردازیم.

فتنه اهل باطل با باطل

 ما نباید به هنگام‏ شورش‏هاى اهل باطل و فتنه‏ هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر آلت دست این و آن بشویم؛ بلکه باید خودمان را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل‏ اند کمکی نکنیم.یعنی مثل همان بچه شتر باشیم که نه پشتی دارد برای سواری نه شیری برای دوشیدن

یک نکته فرعی هم همین جا یاد آوری کنم: مکن است تفاوت بین جمله‏ «لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبُ»و جمله‏ «وَلا ضَرْعٌ فَیُحْلَبُ» در این باشد که نه کمک‏هاى مستقیم به فتنه‏ جویان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک‏هاى غیر مستقیم مانند کمک‏هاى مادى به این گروه‏ها کردن رواست شبیه شیر دادن براى تغذیه افراد. پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏12، ص: 26

در فتنه باطل با باطل  معمولًا هر کدام از طرفین به سراغ افراد بانفوذ و باشخصیت جامعه می ‏آیند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبیدن حریف استفاده کنند. در این هنگام باید این افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعیف باشند یا قوى نهایت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه ‏گران و غوغاسالاران نیفتند مبادا دین و یا دنیاى آنها آسیب ببیند  (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏12، ص: 24)


هنگام فتنه باطل با باطل گوشه گیری کنید

خب سوال : ما در این فتنه باید چه کار کنیم کجا بریم چه اقدامی انجام بدهیم ؟ به نظر می رسد  روایاتى که از ائمه هدى علیهم السلام درباره فضیلت عزلت و گوشه‏ گیرى به ما رسیده است غالباً ناظر به این‏گونه شرایط است. از جمله امام امیرالمؤمنین علیه السلام طبق آنچه در غررالحکم آمده مى ‏فرماید:

 «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِیَمِ الْأَکْیَاسِ؛ گوشه ‏گیرى برترین خصلت افراد باهوش و زیرک‏ است». « غررالحکم، ص 318، ح 7350.

در حدیث دیگرى از آن حضرت مى ‏خوانیم:  «سَلَامَةُ الدِّینِ فِی إعْتِزَالِ‏النَاسِ؛ سلامت دین انسان درکناره ‏گیرى از مردم است».  غررالحکم، ص 319، ح 7365.

در حدیث گویا و روشنى از امام صادق علیه السلام مى ‏خوانیم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه‏ گیرى را انتخاب کرده‏ اید؟ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَیَّرَ الْإِخْوَانُ فَرَأَیْتُ الانْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد؛

زمانه فاسد شده و برادران تغییر روش داده ‏اند به همین دلیل، آرامش دل را در تنهایى یافتم».

میزان الحکمه، ج 8، ماده عزلت، ح 12911.

قرآن مجید نیز اشاراتى به این معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهیم مى‏ خوانیم که او گروه بت‏ پرستان را مخاطب قرار داد و گفت: « «وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُوا رَبِّی»؛ از شما و آنچه غیر از خدا مى‏ خوانید و مى ‏پرستید کناره‏گیرى مى ‏کنم و (تنها) پروردگارم را مى‏ خوانم».  مریم، آیه 48.

در داستان اصحاب کهف نیز در آیه 16 سوره «کهف» اشاره به گوشه‏ گیرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است.


نمونه فتنه اهل باطل با باطل

نمونه این فتنه ‏ها در صدر اسلام و قرون نخستین فراوان بوده که امامان معصوم و یارانشان همواره از آن کناره‏ گیرى می ‏کردند حتى داستان قیام ابو مسلم بر ضد بنی ‏امیه گرچه در ظاهر براى کوبیدن باطلى بود ولى در باطن براى تبدیل باطلى به باطل دیگر و حکومت بنى عباس به جاى بنی ‏امیه بود. به همین دلیل هنگامى که ابو مسلم به وسیله نامه ‏اى پیشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق علیه السلام کرد امام آن را نپذیرفت زیرا مى‏ دانست در پشت پرده این قیام چه اشخاصى کمین کرده ‏اند و به تعبیر دیگر امام مى‏ دانست این یک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده ‏اند و نباید به هیچ کدام امتیازى داد. (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏12، ص: 24)

جا دارد در قسمت  بعدی به ماجرای ابومسلم بیشتر بپردازیم




صادق مولایی

در تعریف فتنه به این رسیدیم که به این علت به آشوب های اجتماعی فتنه می گویند که اولا حق و باطل در هم آمیخته شده مثل طلایی که قبل از حرارت با ناخالصی ها در هم آمیخته شده و ثانیا سبب می شود دوستان و یاوران حقیقی از غیر حقیقی شناخته شوند حال سوال ؟ اگر شخصی از شما بپرسد باطل به چه معناست شما چه می گویید؟ پس برای درک معنای فتنه حتما باید تعریف صحیحی از حق و باطل داشته باشیم. معنای حق که در قسمت قبلی مطرح شد اما حال معنای باطل.

 

برای شروع بحث خوب است به چند مثال توجه کنیم تا ابتدا با کاربرد واژه هایی که از ریشه بطل است آشنا شده و سپس از دل همین کاربرد ها به معنای واقعی آن نزدیک شویم

 

1. در گذشته به شخص شجاع و قهرمان «بَطَل» گفته می شده زیرا این فرد مخالفان خود را باطل می کرد یا به تعبیری از بین می‌برد.(معجم مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۲۵۸) البته صاحب التحقیق در این جا عقیده ای دیگر دارد و می گوید شاید به این اعتبار به او بطل می گفتند که عنوان شجاع برای او و نیز قدرت و نیروی او ثبات و بقا نداشته و مدتی بوده و سپس از بین می رفته است . (التحقیق، ۱۳۶۰ش، ج ۱، ص ۲۹۰) گویا اختلاف نظردر این جا تمام شدنی نیست و راغب هم در این جا نظر دیگری دارد او معتقد است ازآن بابت به او بطل می گویند که به پیشباز مرگ مى‏رود یعنى خون خود را برایگان مى‏دهد(ترجمه مفردات، ج‏1، ص: 281)

 

2. به چیزى هم که به سود دنیوى و اخروى نرسد و منجرّ نشود- بَطَّال‏ و ذو بِطَالَة گویند (بیهوده و پوچ و بى‏معنى)(ترجمه مفردات، ج‏1، ص: 280).

 

3. در وقتى که کسى کشته شود و دیه و خونبهائى از آن حاصل نشود،عرب بَطُلَ‏ دَمُهُ را به کار می برد (ترجمه مفردات، ج‏1، ص: 280).

 

4. همچنین به  موجودی که غیر منطبق با طبیعت و خلقت اصلی خود است باطل می گویند مثل چشم ، دست یا هر عضوی از بدن که در حادثه‌ای از طبیعت اصلی خود خارج شود به‌نحوی که کاری از آن نیاید باطل خوانده‌می‌شود سخن باطل نیز سخن بی‌محتوا و غیر مطابق با‌واقع را گویند نثر طوبی، ج‌۱، ص‌۸۳‌.. من یاد کاغذ باطله افتادم شما چطور؟

 

 همان طور که از از این مثال ها دریافتید ریشه «ب ط ل» به معنای ضایع، نیست و هدر شدن است (لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۳۲، «بطل») .

خب حالا این سوال به وجود می آید چیزی که به معنای ضایع است چطور آمده مقابل و نقیض حق واقع شده چون ما همیشه حق و باطل را با هم به کار می بریم و این ها را نقیض هم می دانیم و در کتاب های لغت هم به این اشاره شده است در اقرب الموارد هم آمده: باطل مقابل حق است(اقرب الموارد، ج 1، ص 88) . صاحب التحقیق هم «باطل» را نقطه برابر «حق» می داند(التحقیق ، ج ۱، ص ۲۹۰)

و اما جواب : باطل به معنای ضایع هست و ما هرچه را که در مقابل حق بایستد و بخواهد حق را ضایع کند به آن باطل می گوییم

در اقرب الموارد هم آمده: باطل مقابل حق است و آن را فاسد و بی اثر و ضایع می سازد. (اقرب الموارد، ج 1، ص 88) .

 

خب حالا این سوال دوباره به وجود می آید چیزی که به معنای نیست است چطور آمده مقابل و نقیض حق واقع شده

جواب : چون همان طور که قبلا بیان شد حق مطابقت با واقع بود اما باطل یعنى چیزى که حقیقت و ثباتى ندارد(ترجمه مفردات، ج‏1، ص: 280) صاحب التحقیق هم می گوید باطل چیزی است که نه ثباتی دارد ونه واقعیتی. (التحقیق ، ج ۱، ص ۲۹۰)

 

خب کار ما هنوز تمام نشده بلکه به گلوگاه بحث رسیدیم : یک مثال می زنم گاهی شده خرید می ریم و مثلا گوجه فرنگی می خریم و بعد بر میگردیم منزل. خانم همن طور که داره اون ها را می شوره بر می گرده در حالی که یک گوجه در دستش است و میگه : آقا دوباره که توی خرید بی دقتی کردی و یک گوجه فاسد و خراب برداشتی (البته شاید این حالت برای من باشه).

چرا؟ چرا این طور میشه خوب دقت کنید علتش اینه که ظاهر گوجه ها تا حدودی همه شبیه به هم بود چه گوجه خراب چه سالم؟

 

این جا هم بحث درست همینه ظاهر حق و باطل کاملا شبیه به هم است حتی گاهی اوقات مثل فتنه خوارج ظاهر اهل باطل تا حدود زیادی فریبنده تر است به حدی که یاران امام علی ع به شک افتاده و می پرسیدن آیا باید نماز شب خوان و حافظ قرآن را بکشیم. جرجانی هم در این مورد می گوید هر آنچه از اساس نادرست است، و هر امر بی فایده و فاقد نتیجه که تنها ظاهری درست و نیکو دارد باطل است. (التعریفات، ص‌۱۹.)

 

پس یک مولفه ی دیگری که باید به تعریف باطل اضافه بکنیم همین «هم ظاهر و هم شکل با  حق بودن است» این کار را خیلی مشکل می کند . من فکر می کنم راز اینکه برخی از تعاریف در ضمن تعریف کردن به فرآیندی که موجب شناخت باطل می شود اشاره می کنند همین است . به عنوان مثال دهخدا به لزوم تحقیق و تفحص در راه شناخت باطل اشاره می کند و می گوید : باطل چیزیست که پس ازتفحص و تحقیق دانسته شود که حقیقت و ثباتی ندارد و از قول ناصر خسرو می گوید: چو باطل را نیاموزی ز دانش      ندانی قیمت حق ای برادر. و از قول سنایی می نویسد «حق ز حق خواه و باطل از باطل »(لغت نامه دهخدا ذیل واژه باطل) .صاحب قاموس قرآن هم به قضاوت عمومی مردم در مورد باطل اشاره می کند و می گوید: باطل آن است که در قضاوت عمومی مضمحل می شود و بشر در عین ابتلا به باطل به ضرر و ناحق بودن آن حکم می کند. (قاموس قرآن، ج 1، ص 230) همان طور که دیدید این تعاریف در ضمن تعریف کردن به فرآیندی که موجب شناخت باطل می شود اشاره می کنند تا این ظاهر حق بودن را بتوانند از باطل بگیرند.

 

بحث و نتیجه گیری

 

خب اگر یادتون باشه ما قبلا گفتیم که حق در در دو اصطلاح، «حق بودن» و «حق داشتن» به کار می رود. و گفتیم باطل هم نقیض حق است پس باید نقیض بودن آن را در برابر هر دو این معنا ها  اثبات کنیم

اما باطل نقیض حق است به معنای اول یعنی حق بودن

 اشاره به مفهوم عدم و نیستی که در همه کاربردهای واژه «باطل» مشترک است در واقع مربوط می شود به آن قسم از باطلی که در مقابل حق به معنای حق بودن است یعنی مطابقت با واقع و باطل یعنی عدم مطابقت با واقع . و همان طور که مشاهده کردید این عدم مطابقت را باید با فحص و جستجو بدست آورد تا باطل به وضوح روشن شود .

اما باطل نقیض حق است به معنای دوم یعنی حق داشتن

اگر معنای دوم حق را در نظر بگیریم که به معنای حق داشتن بود اگر یادتون باشه مثل حق حیات که من در جامعه دارم و کسی در استفاده از این حق نباید مزاحم من بشه. معنای مقابل آن یعنی باطل در این جا به این معناست که باطل چیزی است که چیزی ندارد که مال او باشد و او بخواهد از آن استفاده کند باطل در واقع فقط ادعای داشتن او را می کند و چیزی ندارد یا به این معنا که باطل می خواهد جلوی چیزی را که مال  حق است  بگیرد و آن را از آن خود کند

 

امام بحث حاکمیتی هم باید بکنیم زیرا حکمت یک درباره یک فتنه حاکمیتی است:

می توانیم در مورد بحث خودمان یعنی حکمت 1 نهج البلاغه  بگوییم که باطل در این حکمت عبارت است از

1. آن دسته از افرادی که بر حق نیستند یعنی در برابر حق ایستاده و آن را می خواهند ضایع و تباه سازند

2. ظاهری و پوچ هستند و واقعیتی ندارند یعنی ثباتی که از واقع باید داشته باشند ندارند و خداوند واقعیتی برای آنها در نظر نگرفته است

3. هیچ حقی در حکومت ندارند. یعنی متعلق حق برای آنها چیزی نیست تا بتوانند از آن استفاده کنند یا ادعای استفاده از آن را داشته باشند بلکه این حکومت است که تماما حق دارد

4.جلوی حکومت را در بدست آوردن حقش می گیرند یعنی حکم رانی کردن را از حکومت می گیرند

 

 

صادق مولایی